برگشت به اصفهان ما................
بلاخره بعداز یک ماه و اندی که ما ارومیه بودیم و حسابی خوش گذروندیم و مادر جون و اقا جونی رو حسابی اذیت کردیم تصمیم گرفتیم برگردیم خونمون عصر روز نهم فروردین با مادر و اقا جون ودایی حرکت کردیم................. اینجا یه صحراست که برای صبحانه توقف کردیم بعد از میمه امیررضا جان هم که ماشالا هزار ماشالا فقط بازی.................خاک بازی با قاشق توجه کنید که خودش میره قاشق رو بر میداره پسرم به اتفاق دایی جون چی داره نشون میده؟؟ بهـــــــــــــــــــــــــــــــــله خــــــــــــــــــــــــــــــــوخ این هم عکس خوخ در فرهنگ لغت پسرم خوخ یعنی کامیون فکرشو بکنید توی راه ...
نویسنده :
مامان مرضیه
10:37